قصه ازاونجاشروع شد...
قصه ازاونجاشروع شدکه گفت:اگه دوسم داری ثابت کن .گفتم چه جوری؟گفت:رگتوبزن.رگوزدم وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون می دادم،گفت:اگه دوسم داشتی تنهام نمی ذاشتی.
قصه ازاونجاشروع شدکه گفت:اگه دوسم داری ثابت کن .گفتم چه جوری؟گفت:رگتوبزن.رگوزدم وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون می دادم،گفت:اگه دوسم داشتی تنهام نمی ذاشتی.